۱۳۹۸ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

فصل نامه سیاسی و مدنی

حق حیات
نشریه مستقل هواداران حقوق بشر




سال اول شماره دوم (بهار) خرداد 1398 / ژوئن 2019


ما هواداران مستقل حقوق بشر، خواهان احترام به حقوق ذاتی (حقوقی که در زمان زایش همراه ماست چون نفس کشیدن، دیدن، شنیدن، رشد، احساسات و ... ) و شهروندی (وظیفه جامعه برای امکان رشد حقوق ذاتی چون امنیت زندگی، رفاه، بهداشت، آموزش، پرورش و...) انسان ها هستیم.


برای آگاهی در زیر چند ماده از اعلامیه جهانی حقوق بشر را اعلام می کنیم


ماده 5:شکنجه ممنوع
احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.
ماده 6: ارزش انسانی در همه جا
 هر انسانی سزاوار و محق است تا همه جا در برابر قانون به عنوان یک شخص به رسمیت شناخته شود.
ماده 7: همه در برابر قانون مساوی هستند
همه در برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.
همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.
ماده 8: رعایت حقوق انسانی توسط قانون
در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد.

به بهانه تابستان خونین ۱۳۶۷
نه به قانون مجازات اعدام برای تمامی جرايم
حسین سالاری
ماده ی ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر
هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.
من به عنوان فعال حقوق بشر مخالف ضد در ضد هرگونه صدور حکم اعدام به هر عنوان و بهانه ای هستم  سیاسی، عقیدتی] قصاص و یا قاچاق و ...
اعدام در لغت به معنی " نابود کردن" و "نیست کردن" است. ( فرهنگ فارسی عمید) از طریق اعدام حق زندگی و حیات یک انسان از او گرفته می شود. به عبارت دیگر اعدام یعنی قتل و جنایت!
حق زندگی بالاتر از هر چیز است. حق زندگی جنبه اساسی «حقوق بشر است.
1.      فلسفه مجازات، عبارت است از اصلاح مجرم، اصلاح جامعه و احقاق حقِ مدعی. مجازات اعدام هیچ کدام از این سه مورد را ارضا نمی کند.  
چرا که:اولا . مجازات اعدام یک مجازات برگشت ناپذیر است. اگر قاضی پرونده اشتباه کند یا از قدرتی که دارد سوء استفاده کند می تواند یک انسان بی گناه را به قتل برساند.
اول: پس از اعدام، آن مجرم دیگر زنده نیست که اصلاح شود.
دوم: مجازات اعدام ادامه چرخه خشونت است. اعث ترویج خشونت
1 . اعدام بازی
2 . تماشای اعدام
3 . جامعه بی تفاوت خانواده من در آرامش باشه
4 . قابیل را هم اعدام نکنید
5 . نگاه به اعدام  از نگاه مذهب  به بهانه قصاص
6 . سن جرم و جنایت و اعتیاد
آمار سالیانه اعدام از سال 2010رشد صعودی دارد از سال 1385
سال 2009 میلادی بیش از سیصد و هشتاد و هشت مورد اعلام شده
2010 مقامات جمهوری اسلامی اجرای ۲۵۲ مورد اعدام در سال گذشته را تایید کرده اند
2011 عفو بین الملل 360 اعدام را که قوه قضاییه یا رسانه های مجاز رسمی در داخل ایران تایید کرده بودند ثبت کرد.
در میان این عده حداقل چهار زن و سه نفر افرادی بودند که در زمان ارتکاب جرایم اتهامی زیر 18 سال داشتند.
2012 عفو بین الملل همچنان اجرای اعدام 314 تن در ایران نیز تایید شده است،
2013 ایران ) 369
از اعدام حداقل ۸۲۵ نفر در ایران از تیر ۹۲ تا تیر ۹۳ خبر داد
سومن احقاق حق نیز صورت نمی گیرد چرا که مدعیِ اصلی پرونده مقتول جان داده است. با اعدام قاتل، برای خانواده مقتول نیز «احقاق حق» رخ نمی دهد چرا که انسانِ از دست رفته شان دیگر به دنیا بازنخواهد گشت.
1 انسان ها ذاتن مجرم به دنیا نمی آیند.
2. شرایط اجتماعی، نوع آموزش، محیط رشد، روند جامعه پذیری، شرایط اقتصادی و موارد دیگر دست به دست هم می دهند تا یک انسان، انسانِ دیگر را به قتل برساند. حکومت حق ندارد جانِ انسانِ قاتل را بگیرد.
چرا که همان طور که یک انسان در اثر جامعه پذیری و شرایط زندگی اقدام به قتل عمد یک شهروند می کند هنوز هم می تواند با جامعه پذیری متفاوت و آموزش صحیح تبدیل به فرد مفیدی برای جامعه اش شود.
۴- حکومت، خود در وقوع قتل نخست مقصر است چرا که حکومت در فرآیند آموزش و رشد شهروندان شریک است.
چگونه اعدام می کنند؟
 روش های مختلف اجرای حکم اعدام کشتن  و نابود کردن انسان در طول تاریخ اشکال گوناگون زجر آوری را شامل میگردد.  مهمترین و عمومی ترین اشکال شناخته شده کشتن و اعدام در سطح جهان عبارتند  از: -   دار زدن (حلق آویز کردن)، خفه کردن،  زنده به گور کردن،  سنگسار ، سوزاندن در آتش -   شمع آجین کردن -  سر بریدن/ سر زدن -  گیوتین -  تیر باران -  صندلی الکتریکی -  اتاق گاز -  تزریق سم
ماده ۱۹۰ - حد محاربه و افساد في الارض يكي از چهار چيز است:
 ۱ قتل
 ۲ - آويختن به دار
 ۳ - اول قطع دست راست و سپس پاي چپ
 ۴ - نفي بلد . ماده
 ۱۹۵ - مصلوب كردن مفسد و محارب بصورت زير انجام مي گردد:
 الف - نحوه بستن موجب مرگ او نگردد .
 ب - بيش از سه روز بر صليب نماند ولي اگر در اثناي سه روز بميرد ميتوان او را پائين آورد. .
قابیل را اعدام نکنید و کشورهايی که مجازات اعدام را لغو يا حفظ کرده اند، 31 دسامبر 2011
بيش از دوسوم کشورهای جهان مجازات اعدام را در قانون يا در عمل لغو کرده اند. در تاريخ 31 دسامبر تعداد اين کشورها به تفکيک زير است:الغای مجازات اعدام در مورد تمام جرايم      : 96 کشور
کشورهايی که در قانون مجازات اعدام را برای هيچ جرمی ذکر نکرده اند: آلبانی، آندورا، آنگولا، آرژانتين، ارمنستان، استراليا، اتريش، آذربايجان، بلژيک، بوتان، بوسنی  هرزگوين، بلغارستان، بروندی، کامبوج، کانادا، کيپ وردی، کلمبيا، جزاير کوک، کستاريکا، ساحل عاج، کرواسی، قبرس، جمهوری چک، دانمارک، جيبوتی، جمهوری دومينيک، اکوادُر، استونی، فنلاند، فرانسه، گابُن، گرجستان، آلمان، يونان، گينه بيسائو، هاييتی، واتيکان،هندوراس، مجارستان، ايسلند، ايرلند، ايتاليا، کيريباتی، قرقيزستان، ليختنشتاين، ليتوانی، لوکزامبورگ، مقدونيه، مالتا، جزاير مارشال، موريس، مکزيک، ميکرونزيا، مولدوا، موناکو، مونته نگرو، موزامبيک، ناميبيا، نپال، هلند، نيوزيلند، نيکاراگوئه، نيو، نروژ، پالائو، پاناما، پاراگوئه، فيليپين، لهستان، پرتغال، رومانی، رواندا، ساموا، سان مارينو، سائوتوم و پرينسيپ، سنگال، صربستان (شامل کوزوو)، سيشل، اسلواکی، اسلوونی، جزاير سولومون، افريقای جنوبی، اسپانيا، سوئد، سويس، تيمور شرقی،توگو، ترکيه، ترکمنستان، تووالو، اکراين، انگلستان، اروگوئه، ازبکستان، وانواتو، ونزوئلا
الغای مجازات اعدام در مورد جرايم عادی          9 کشور
الغای مجازات اعدام در عمل: 3                        5  کشور
الغای مجازات اعدام در عمل و قانون                 140 کشور
اجرای مجازات اعدام در عمل و قانون                : مجموع 58 کشور
در زير فهرست کشورها در چهار دسته می آيد
: الغای مجازات اعدام برای تمام جرايم، الغای مجازات اعدام فقط برای جرايم عادی، الغای مجازات اعدام در عمل و اجرای مجازات اعدام

شعری در دفاع از تظاهرات مردم ایران
سهیلا مرادی
تنِ مرد ...
دلا می بینی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر می آورد
ز هر خونِ دلی سروی قد بلند می آورد
ز سرو های بلند قهری آشفته می آورد
آیینه دلی باب می شود 
اشکی گریان می شود
بادی طوفان می شود
سیلی هیران می شود
ز ویرانه ها آشوب بلوا می شود
ز بلوا ها ندا ها فریاد می شود 
ز فریاد ها ستم ها بیداد می شود
ز بیداد ها فردا ها بیدار می شود 
بالا پایینی ها از کوه تا چمن
قطع و بُت ریزی در دشت و دمن
همه ی صحرا ها گل برآشفته می روند
همه ی دریا ها باران ندیدی می روند
باد و باران کوه و بُت همه اتحاد ما
میخوانیم برای وطن خاک پا به پای ما
آتشِ مسجد و دودِ فرزانگی
ستمگری باز بود بر سرِ بیچارگی
غمِ من غمِ مرد مرگِ تن
مرد تن می دهد برای وطن

ایران امروز در یک نگاه
حسین سالاری
در ایران با توجه به شرایط موجود میتوان بر این ،مساله مهر تایید زد که حکومت جمهوری اسلامی درموقعیت بسیار حساسی قرار گرفته با توجه به موارد بسیار زیاد از نقض حقوق بشر در ایران توسط حکومت جمهوری اسلامی میتوان متصور بود که دیگر تاب شهروندان تاق شده . حکومت حاکمه در ایران با توجه به ایدولوژیک بودنش چیزی جز سرکوب و آشوب را برای شهروندان به ارمغان نیاورده است . یکی از مواردی که در ایران حکومت حاکم از آن به شدت حمایت میکند خوشنت میباشد .
خشونت انواع و شیوه‌های متعددی دارد و در عالم واقع ما با شکل‌های متنوع خشونت روبرو هستیم.خشونت سیاسی از جمله مباحث پر بحث و در تبادل قرار گرفته ایرانیان است.
پس از انقلاب ایران این روند شکل متفاوتی به خود گرفت و شاهد شکل‌گیری خشونت سیاسی مستقیم از سوی دولت‌ها بوده ایم. خشونت‌های اجتماعی ویا فرهنگی نیز عمدتا طی سالهای اخیر خواسته و یا نا‌خواسته شکل و بوی خشونت‌سیاسی به خود گرفته است. خشونت‌سیاسی از آن جهت مهم تلقی می‌گردد که ما با موضوع "امنیت در جامعه" روبرو هستیم.مهمترین وظیفه دولت‌ها در جوامع انسانی حفظ امنیت و تقویت روحیه آرامش در جامعه می باشد که در صورت بروز و شکل گیری روند خشونت‌سیاسی این امر مهم کم رنگ خواهد شد.حال یکی از معضلات اخیر در جامعه ایرانی شکل گیری خشونت‌سیاسی از سوی حکومت و گسترش نفرت‌پراکنی می باشد.
خشونت‌سیاسی عمدتا از سوی دولت‌ها؛ گروه‌ها، سازمان‌ها و یا افرادی روی می‌دهد که به دنبال منافعی خاص و معین هستند که می توان به قدرت‌گرفتن فکری، سیاسی، مالی و مذهبی تقسیم بندی کرد با این حال همانطور که اشاره شد خشونت پدیده‌ای چند بُعدی بوده و گاه می توان از سوی دولت با در اختیار داشتن قوه‌قهریه صورت بگیرد که این مبحث در ایران شاخه‌های متعددی را در بر می‌گیرد که با توجه به روند تنش میان قوا در ایران، گاه این روند توسط خود دولتمردان به وسیله ابزارهای که در اختیار دارند گسترش مییابد.
در سویی دیگر وجود گروه‌هایسیاسی دارای قدرت در حکومت می باشد، در این سوی از شکل گیری و ایجاد خشونت‌سیاسی، گروه های قدرت‌گرفته در بدنه حکومت با وجود حیات دولت‌ها جهت حفظ امنیت، توانایی ایجاد خشونت‌سیاسی را دارا هستند.اگر بخواهیم درخصوص قدرت گروه های ذی‌نفوذ در ایران سخن بگویم می توانیم به گروه‌های نزدیک به رهبر ایران و یا سپاه پاسداران و همچنین قوه‌قضائیه اشاره داشت. گروهی دیگر از اجرا کنندگان خشونت‌سیاسی در ایران گروه ها و انجمن‌های مخفی در بدنه حکومت می باشند که عمدتا به آنان گروه‌های نزدیک به جریانات امنیتی می‌گویند که توان خود را به آزمایش قرار داده اند با این وجود این گروه‌ها همچون گروه های که چهره حقوقی مشخصی دارند، فعالیت نکرده و کنش‌های این گروه‌ها عمدتا به صورت جلسات مخفی و ترویج خشونت از مجاری و کانال‌های مختلف می باشد.از سوی دیگر خشونت‌سیاسی گاه از سوی شهروندان عادی جامعه رخ می دهد.
شهروندانی که خود دامن زننده اختلافات و خشونت‌سیاسی در جامعه هستند. به باور نگارنده شهروندان جامعه‌ی که خود همراه با منادیان خشونت همراه هستند از جمله عوامل موثر جهت باقی ماندن تنش در جامعه خواهند بود.
خشونت‌سیاسی رفتاری است که با دستکاری در کارکرد امرسیاسی موجب تغییراتی بنیادین در روند جامعه دمکراتیک خوانده می شود که این تعریفیکی از صدها تعریف اشاره شده می باشد.
ترور و قتل مخالفین سیاسی از جمله موارد مشخص شده در امر خشونت‌سیاسی تلقی می گردد که می توان آن را در بالاترین بخش از تعریف خشونت‌سیاسی دانست.
ترور و قتل مخالفین سیاسی از جمله موارد مشخص شده در امر خشونت‌سیاسی تلقی می گردد که می توان آن را در بالاترین بخش از تعریف خشونت‌سیاسی دانست.قتلیک فعال سیاسی و یا نویسنده، روزنامه‌نگار، فعال حقوق‌بشر و یا شهروندان عادی که در مخالفت با امر معین سیاسی دچار ضربات جبران‌ناپذیری می شوند همه و همه نشان از تضعیف فردی و یا گروهی می‌دهد که از سوی دولت‌ها و یا گروه‌های زیرزمینی و در نهایت افراد دارای قدرت شکل می‌گیرد. خشونت سیاسی به دنبال تضعیف گروهی و قدرت گرفتن گروهی دیگر همواره طی سالهای پس از انقلاب بارها نمایان شده است که حذف فیزیکییکی از صدها نمونه خشونت سیاسی می باشد.قتل احمد نیسی در هلند و یا ترور سعید کریمیان در استانبول ترکیه دو نمونه از قتل‌های سازمان‌دهی شده در خارج از کشور می‌باشد که پس از مدتها این نوع از عملیات‌ها منتهی به حذف فیزیکی مخالفین در خارج از کشور محسوب شده است.
عوامل متعددی در شکل گیری عملیات‌های ترور در میان مخالفین حکومت‌ها نقش ایفا می‌کنند که می توان به بسته بودن گفتگو ، تبعیض، عدم تساهل و تسامح، نبود جامعه‌ی دمکراتیک و شکل‌گیری تبعیض علیه دگراندیشان اشاره داشت با این حال آنچه در این میان بارزترین دلیل ترور و قتل فردی و یا جمعی دگراندیشان در حکومت‌ها عنوان می‌شود عدم تحمل نقد و همچنین نبود عدالت اجتماعی وسیاسی عنوان می‌گردد.
نابرابری حقوقی در ایران طی سالهای پس از انقلاب عمده مباحث منتقدین و اپوزیسیون و حتی گاه پوزیسیون بوده است.نبود فضای برابر برای همه شهروندان و اختصاص تمامی منابع به خودی‌ها و دیگری خواندن منتقدین موجب شکاف و بروز تنش‌های بسیاری از سوی حکومت ایران شده است.به دلیل نبود فضایی برای رشد احزاب و یا شکل گیری گروه‌های منتقد در ایران، اپوزیسیون فاصله بسیاری با بدنه حکومت و همچنین منتقدین پوزیسیون پیدا کرده است .

هیس (آزار جنسی کودکان)
سوسن ذاکری نژاد سردره
یکی از آسیب های اجتماعی که یک جامعه را تهدید میکند و میتواند آینده یک شخص و یا چند نسل را تحت تأثییر قرار دهد، کودک آزاری است، فردی که در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته، هرگز نمیتواند از نظر روانی زندگی سالمی داشته باشد لذا کودکی که مورد آزار قرار گرفته است زندگیش به نوعی تغییر خواهد کرد و آن کودک در آینده پدر یا مادر فرزندی خواهد بود که شاید نتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد. به این ترتیب آزار و اذیت روحی و جسمی یک کودک تأثییر خود را بر یک جامعه خواهد گذاشت.
کودک به دلیل سن پایین توانایی تشخیص رفتارهای نادرست دیگران و دفاع از خود در برابر هر نوعی از آزارهای جسمی و روحی را ندارد لذا آنها آسیپ پذیرترین افراد یک خانواده و جامعه هستند.
کودک آزاری شامل هر گونه رفتاری است که موجب آسیب جسمی و روانی به کودک شود، از آزار های کلامی تا تنبیه فیزیکی و ...
مقالات، کتابها و منایع زیادیدر این رابطه وجود دارد که روانشناسان، جامعه شناسان و تمامی افرادی که در این ضمینه تحقیق و پژوهش میکنند ارائه کرده اند .
اما اینجانب به عنوان یک فعال حقوق بشر با انگیزه آگاهی رسانی و بررسی مسائل اجماعی ایران، مایل هستم به شکلی دیگر موضوع کودک آزاری را بررسی کنم.کودک آزاری یک اتفاق تلخی است که میتوانست برای هر کدام از ما رخ دهد و این رفتار هیچ مرزی ندارد و در تمام جوامع رو به پیشرفت و پیشرفته اتفاق می افتد. اما متاسفانه این ناهنجاری در کشورهایی که حقوق کودک و یا در مجموع حقوق بشر کمرنگ و یا نادیده گرفته میشود، بیشتر است.
این ناهنجاری  در کشور ما به دلیل خصوصیات اجتماعیمان گاهی کم و یا گاهی بسیار مورد توجه قرار میگیرد. از موارد کودک آزاری که کم توجهی میشود، تنبه فیزیکی و آزار کلامی کودکان است و اما حساس ترین موضوعی که هر انسانی را تحت تاثییر قرار میدهد از جمله اجتماع ایران را، آزار جنسی کودکان است.
در گذشته، متاسفانه اگر کودکی مورد آزار جنسی قرار میگرفت به دلایل متعدد مورد پیگیری قرار نمیگرفت. دلایلی از جمله حفظ آبروی خانواده ، تهدید شدن توسط فرد آزار دهنده و پنهانکاری یا رسانه ای نشدن این اتفاق. اما خوشبختانه با وجود شبکه های اجتماعی و بالا رفتن سطح آگاهی مردم و در نظر گرفتن این نکته که، کودکی که مورد آزار جنسی قرار گرفته است قربانی رفتار های غیر انسانی یک شخص و یا اشخاصی هست که باید مورد پیگیری قانونی قرار گیرند، امروزه بطور گسترده تری مردم ایران به این نوع  کودک آزاری واکنش نشان میدهند و این امید وجود دارد که در آینده این نوع رفتار غیر انسانی کمتر شود. شاید در گذشته میتوان گفت که کودک آزاری در خانواده ها و یا مناطق فقیر بیشتر بوده است اما امروز با وجود اتفاقات اخیر مانند قاری قرآن سعید طوسی و یا معلم پرورشی یک مدرسه که متهم به آزار جنسی دانش آموزان شده است، نشان میدهد این رفتار غیر انسانی هیچ چهارچوبی ندارد لذا کودکان در هر خانواده و یا اجتماعی که هستند، تهدید میشوند. هرگاه کودک آزاری جنسی مطرح میشود تمام نظر ها متوجه فردی میشود که کودکی را مورد آزار قرار داده است اما نکاتی وجود دارد که باید آنها نیز در جامعه مطرح شود.
در کنوانسیون حقوق کودک مصوب نوامبر 1989 ، پنجاه و چهار ماده دارد که در این مقاله نکاتی را مورد بررسی قرار میدهیمبر اساس ماده یکم این کنوانسیون منظور از کودک افراد زیر 18 سال است. و در ماده نوزدهم بند یکم این کنوانسیون مطلبی ارائه شده است:کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ تمام‌ اقدامات‌ قانونی‌، اجرایی‌، اجتماعی‌ و آموزشی‌ را در جهت‌ حمایت‌ از کودک‌ در برابر تمام‌ اشکال‌ خشونت‌های‌ جسمی‌ و روحی‌، آسیب‌رسانی‌ یا سوءاستفاده‌، بی‌توجهی‌ یا سهل‌انگاری‌، بدرفتاری‌ یا استثمار منجمله‌ سوءاستفاده‌ جنسی‌ در حینی‌ که‌ کودک‌ تحت‌ مراقبت‌ والدین‌ یا قیم‌ قانونی‌ یا هر شخص‌ دیگری‌ قرار دارد، به‌ عمل‌ خواهند آورد. در این ماده اهمیت آموزش مسائل جنسی را یادآور میشود که متاسفانه صحبت در مورد مسائل جنسی در جامعه ایران یک تابو میباشد و در هیچ یک از موارد آموزشی در مدارس مسائل جنسی مطرح نمیشود. و این سوال را در پی دارد که کودکی که هرگز در مورد مسائل جنسی هیچ آموزشی ندیده و آگاهی کامل را در ارتباط را رفتارهای آزار جنسی ندارد چطور میتواند آزار های جنسی را تشخیص دهد و یا  در برابر آتها از خود دفاع کند؟
عدم آموزش مسائل جنسی در آموزش و پرورش ایران بنا به دلیل اسلامی بودن سیستم آموزشی و عدم مطرح شدن آن در خانواده ها توسط پدر و مادر به دلایل شرم و حیا این بستر را برای ناانسان هایی فراهم میکند تا از نبود و یا کمبود آگاهی یک کودک در مورد مسائل جنسی در راستای ارضای خواسته های جنسی خود چه کلامی و چه بصورت فیزیکی سوء استفاده کنند.فعالین حقوق بشر در رابطه با آموزش مسائل جنسی در مدارس ایران به هر شکلی سعی در بالابردن سطح آگاهی مردم ایران را داشته اند و تلاش دارند با پافشاری بر حق انسانی در کنار مردم، دولت ایران را مجبور کنند تا به موارد این کنوانسیون عمل کند و هر بار که کودک آزاری در ایران رخ دهد، انگشت اتهام به سمت مسئولین و متهم به آزار جنسی میباشد.و در آخر این نکته هرگز نباید فراموش شود که کودکی که مورد آزار قرار میگیرد، قربانی رفتارهای نادرستی شده است که باید توسط خانواده یا قیم خود مورد پیگیری قرار گیرد، و به هر طریقی باید اطلاع رسانی شود تا آنهایی که نقشه های شومی در سر دارند بدانند رفتارهای غیر اخلاقی جنسی آنها پنهان نخواهد ماند و بدین طریق کودک آزاری کمتر خواهد شد.
توسعه!
هاشم رضائی
توسعه” درلغت به معناي رشد تدريجي در جهت پيشرفته ترشدن, قدرتمندتر شدن و حتی بزرگترشدن است ٬ ادبيات توسعه در جهان بعد از جنگ جهاني دوم مطرح ومورد تكامل قرارگرفت. هدف, كشف چگونگی بهبود شرايط كشو رهای عقبمانده يا جهان سوم تا شرايط مناسب همچون كشورهاي پيشرفته وتوسعه يافته است. ویژگی های مشترک کشورهای درحال توسعه :- پايين بودن سطح وكيفيت زندگي مردم
- بيكاري وكمی كار, و پايين بودن ميزان بهره وري و نيروي كار
- وابستگي زياد به توليدات كشاورزي وياصادرات مواداوليه یا همان  طبيعي
- وابستگي اقتصادي و آسيب پذيري درروابط بين المللي
- ساختار سياسي و حكومتي نامناسب وناكارآمد
مشخصه هاي اجتماعي کشورهای در حال توسعه
الف. نابرابري اجتماعي
ب. ضعف طبقات متوسط
ج. بيسوادي
د. مشكلات بهداشتي ودرماني
خوب اين تعريف توسعه بود و اما، سوال مهم اينه كه، توسعه چگونه امكانپذير ميشود؟ مهمترین رکن توسعه در ابعاد فردی و اجتماعی، آموزش است; كه در ابعاد اجتماعى به آن آموزش همگانى گفته ميشود ، که سازندگى و بهبود وپیشرفت  انسانی را به همراه دارد. البته بد نيست كه يك پرانتز اينجا باز كنم و اون اينه كه در صورتى آموزش همگانى سازندگى و بهبود و پيشرفت انسانى را به همراه دارد كه سيستم حاكم و يا بهتر بگم تمام ابزارهاى آموزش همگانى كه شامل صداوسيما ، راديو و مهمترين آن ، آموزش و پرورش است كه كودكان را به هر شكلى كه بخواهد ميتواند پرورش دهد، در خدمت و انحصار حكومت حاكم و سيستمى ايدئولوژيك نبوده و كاملاً آزاد و همراه با علم روز پيش رفته و از هرگونه آموزش غير استاندارد و غير علمى جلوگيرى كند كه متاسفانه در ايران دقيقاً برعكس اين فكتها در سيستم آموزشى اجرا ميشه و كاملا سيستم آموزشى زير نظر و محقق هدفهاى يك ايدئولوژى است و به جرات ميتوانم بگويم كه با علم روز در اكثر موارد غريبه و يا دور از قسمت عظيمى از علم روز است كه مبادا خدشه اى به داستانهاى افسانه اى همان ايدئولوژى حاكم كه در تضاد كامل با حقايق و شواهد علمى كه بارها مورد آزمايش قرار گرفته و از هرگونه آزمايشى پيروز بيرون آمده ، وارد شود و منجر به آگاهى و آزادى جامعه شود. فرآیند آموزش ٬ همسفر انسان و عمری به اندازه عمر انسان دارد ! سیستم آموزشى هرجامعه  باید با حرکت سریع علوم و فنون و انفجار اطلاعاتى حاکم بر دنیاى کنونى متناسب باشد ٬ علاوه بر این، آموزش یک وظیفه ى انسانى در جامعه ها و یک فرایند مداوم و همیشگى است ٬ به زبان دیگر آموزش، هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش طرح ریزى شده با هدف آسان کردن یادگیرى در یاد گیرندگان است ٬ که متاسفانه  در کشور ما ایران و در طول ۴۰ سال حکومت جمهوری اسلامی نه تنها همسو با حرکت علوم و فنون و دنیای اطلاعاتی که اگر یک ثانیه از آن غافل شد ٬ اثرات جبران ناپذیر دارد ٬ نبوده است بلكه از آموزش زبان انگليسى كه زبان دنياى مدرن امروز است و تقريباً تمام  تبادل اطلاعات علمى و غير علمى با وجود اين زبان در دنيا امكانپذير و يا بهتره بگم آسانتر است در مقاطع پايين تدريسى خود ، امتناع كرده و علاقه اى به آسان بودن ارتباط جامعه ايران با ديگر جوامع پيشرفته نداشته و از هيچ تلاشى در اين زمينه فروگذار نبوده و نيست و چه قبلا و چه الان تمام سعیش بر آن بوده است که آموزش همگانیش بر مبنای چهار چوب یک ایدئولوژی دینی که به قرنها پیش تعلق دارد باشد و هیچوقت با تمام علم روز همراه نبوده و همیشه تمام تلاشش را کرده است که چشم و گوش مردم از تمام پیشرفتها و دستاوردهای نوین علمی که منجر به ارتقای سطح فکری جامعه ، رفاه اجتماعى و تامل با دنیای اطراف است ٬ بسته بماند٬ كه يكى از آنها نبود آموزش و يا حداقل بستر مناسبى براى آگاهى راحت و آسان مردم به همين اعلاميه جهانى حقوق بشريست كه من و تمام دوستان را علاقه مند و البته موظف به آن كرده كه در موردش كه يكى از حقوق اوليه هر انسانيست ، اقدام به آگاهسازى كنيم ، و عدم آموزش اين موارد و ديگر موارد اين است که نظام در کمال آرامش بتواند همچنان به ظلم و زور و ندادن حقوق انسانی شهروندان و امکانات رفاهی که نتیجه پیشرفت علم چه از لحاظ رفاهی و چه از لحاظ کرامت انسانی ٬ با سرعتی سرسام آور است  ادامه داده وهمچنان مردم را عقبتر از جامعه جهانی کنونی نگهداشته و از وجود این عارضه سود ببرد ٬ اما خوشبختانه در سالهای اخیر با وجود اینترنت ٬ شبکه های اجتماعی و فضای مجازی ٬تا حدودی این فرصت از جمهوری اسلامی گرفته شد و چه از لحاظ سطح آگاهی مردم و چه از لحاظ منسجم شدن تمام اقشار جامعه نوید انقلابی جدید و  همراه با آگاهی را به ارمغان آورد و تمام سیاستها و آموزشهای  غلط رژیم را نقش بر آب کرد.البته در آخر سخنانم دوست دارم به موضوعى اشاره بكنم و آن اين است كه باز هم با وجود تمام نقص ها و غير استاندارد بودن سيستم آموزشى كه در ايران در طول چهل سال گذشته به اجرا گذاشته شده ، هستند كسانى كه از اين آموزش هم بى بهره اند و از كمترين امكانات آموزشى كه يك اتاق و تخته سياه ميتواند باشد محرومند و معضل ديگرى كه اين سيستم غلط آموزشى منجر به پديد آمدن آن شده است مكانهاى آموزشى غير انتفايى كه شامل مهد ها و مدرسه ها و آموزشگاههاى زبان و غيره  است كه خود فاصله طبقاتى در جامعه را به خوبى به نمايش گذاشته كه منجر به شكوفا نشدن استعدادهاى پنهان در جامعه كه هيچ پله اى براى رسيدن به جايگاهى كه شايان آن هستند ندارند ، شده است و از طرف ديگر آقازاده ها با داشتن ژن خوب و سهميه هايى كه به آنها داده ميشود به سرعت سير سعودى را طى كرده و به جايگاهى كه نه شايان آن هستند و نه به خوبى از عهده آن برميايند و نه در تخصص آنهاست ميرسند كه اين عمل خود منجر به ناكارامدى اكثر ادارات و موسسات و غيره ميشود. بايد در ايران طبق آمارهاى رسمى كه منتشر شده است حدود نه ميليون بى سواد داريم كه اكثريت اين آمار را زنان جامعه  تشكيل ميدهند و يكى از دلايل مهم بى اثر ماندن تلاشهاى معلمان نهضت سواد آموزى كه با سواد كردن قشر بيسواد عقب مانده از تحصيل است ، و همچنين معلمان آموزش و پرورش اين است كه: در شرایطی که آموزش دهندگان نهضت‌سوادآموزی در کشورمان همچنان با چند ماه حقوق معوقه و مطالبات و ناامنی شغلی مواجه‌اند و معلمان آموزش‌وپرورش با وضعیت معیشتی و شغلی خارج از شئون فرهنگی و معلمی در تقلای حفظ تعهدکاری و زندگی هستند کاهش درصد بیسوادی در کشورمان نیاز به برنامه ریزی عملیاتی نتیجه گرا و اراده و عزم جدی دارد.                                    به اميد ايرانى بهتر
دگراندیشان در ایران اسلامی
فاطمه غلامحسینی
تاریخ همواره شاهد کشتار و ستیز با دگراندیشان بوده و اگر بخواهیم مثالی از نسل کشی دگراندیشان دوره ی معاصر بزنیم کشتار بی رحمانه بیش از یک میلیون مسیحی بدست دولت عثمانی در دوران جنگ جهانی اول نقض آشکار حقوق بشر و ضد انسانی است که قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد . در ایران نیز از آغاز انقلاب 1357 تا کنون دگرانذیشان دینی، از بهایی و یهودی و مسیحیان و نوگیشان و زرتشتیان تا اهل تسنن و دیگر فرقه های اسلامی چون اهل حق و درویشان گنابادی و غیره با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو بوده اند .
عده زیادی از آنان به ویژه یهودیان و مسیحیان و بهاییان دست به جلای وطن زندن و راه مهاجرت در پیش گرفتند . با گرویدن مسلمانان ایرانی به مسیحیت چند رهبر کلیسا مانند کشیش هوسپیان ( مرداد 72 در کرج به قتل رسید ) و کشیش دیباج و کشیش میکائیلیان ( مرداد 73 پس از ربوده شدن به قتل رسیدند و جنازه قطعه قطعه شده آنها که در یک فریزر نگهداری میشد بعدها کشف شد .
با ترتیب دادن یک نمایش امنیتی سه دختر به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق مسئول این قتلها اعلام شدند ) در ایران کشته شدند . مجیدرضا سوزنچی و فاطمه محمدی دو نوکیش مسیحی ساکن تهران که در تاریخ 27 آبان سال گذشته توسط ماموران اطلاعات بازداشت شده بودند همچنان در زندان اوین نگهداری میشوند . در بهمن ماه سال جاری نوکیش مسیحی بنام علی امینی در زندان مرکزی تبریز و انتقال نوکیش مسیحی دیگر بنام ناصر نورد گل تپه برای اجرای حکم 10 سال حبس تعزیری در زندان اوین منتشر شد .  و صدها مسیحی تحت بازجویی قرار گرفتند و زندانی شدند .
چاپ کتاب مقدس مسیحیان به زبان فارسی ممنوع شد و بسیاری از نسخه های کتاب مقدس در کنار مواد مخدر و بطریهای مشروب الکلی به آتش کشیده شد . خدمات کلیساها تعطیل و به خانه ها کشیده شد . اخیرا نیز خدمات دو کلیسا در تهران به زبان فارسی و در روزهای جمعه ممنوع شده است . مسلمانان ایرانی که به مسیحیت روی می آورند در خطر مرگ با اتهام ارتداد روبرو هستند . در چنین شرایط دشواری ایمانداران تازه مسیحی شده و به عبارتی نوکیش از یک طرف طرف در اجرای مراسم پرستشی خود با خطرات زیادی مواجه هستند و از سویی بعنوان یک ایماندار واقعی باید بشارت دهنده ی ایمان و آیین خود باشند که همواره خطر زندان و مرگ آنان را تهدید میکند . جمهوری اسلامی از این استقبال و گرایش نسل جدید و نواندیش به هراس آمده و از هیچ راهی برای از بین بردن این موج کوتاهی نمیکند . با وجود اینکه ایران معاهدات بین المللی از جمله منشور حقوق بشر را امضا کرده که یکی از مفاد آن به آزادی اندیشه مربوط مربوط میشود با این وجود تخلفات زیادی مرتکب میشود که متاسفانه جامعه بین الملل نیز در اینباره اقدام جدی بعمل نمی آورد . البته بسیاری از انسانها از حقوق اولیه خود آگاهی ندارند چون اگر میدانستند که از چه حقوقی برخوردار هستند از این سکوت و فعالیتهای پنهانی و زیرزمینی دست بر میداشتند و درپی گرفتن مطالباتشان بر می آمدند و دیگر حتی نیازی به مداخله یا نظارت سازمانهای بین المللی نبود .
لازم به ذکر است علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان بعنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته میشوند، با این حال دستگاههای امنیتی مسئله گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی دنبال میکنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند . در اصل 26 قانون اساسی به صراحت بر آزادی فعالیت اقلیتهای دینی تاکید شده و در این اصل آمده است : ( احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند . هیچ کس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت .
ماده 10 منشور حقوق شهروندی در این باره میگوید : توهین، تحقیر یا ایجاد تنفر نسبت به قومیتها و پیروان ادیان و مذاهب و گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی، ممنوع است . در ماده ی 99 این منشور نیز آمده است ( شهروندان حق دارند از امکانات لازم برای مشارکت در حیات فرهنگی خود و همراهی با دیگر شهروندان از جمله در تاسیس تشکلها، انجمنها، برپایی آیینهای دینی و قومی و آداب و رسوم فرهنگی با رعایت قوانین برخوردار باشند .
ماده 18: حق آزادی عقیده
هر کس حق دارد که از آزادی فکر و وجدان و مذهب بهره مند شود . این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان میباشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هر کس میتواند از این حقوق یا مجتمعاٌ به طور خصوصی یا بطور عمومی برخوردار باشد . این ماده و بسیاری از ماده های قانونی فقط جنبه تشریفاتی داشته و در عمل فاصله زیادی در اهداف قانون دارند . ما فعالان حقوق بشر برآنیم که هم مدافعان حقوق افراد باشیم و هم افراد جامعه خود را با این حقوق مسلم آشنا سازیم تا هر فرد با هر عقیده و مذهبی که دارد بتواند آزادانه از اندیشه خویش حرف بزند و مانند جوامع دموکراتیک افراد در امنیت زندگی کنند نه اینکه به خاطر باورهای خویش در بند و اسیر باشند یا کشته شوند .
به امید روزی که در جامعه ایرانی هر کسی بتواند از حقوق ذاتی خویش برخوردار بوده و در آرامش و احترام زندگی کند .

کودکان بی شناسنامه بلوچستان اما ایرانی
حسین سالاری
یکی از اقتضائات زندگی مدرن برای شهروندان هر جامعه ای الزام به داشتن هویتی رسمی تحت نظارت مقامات رسمی است. هویتی که دولتها شهروندان را با آن شناسایی میکنند و منبعی است برای تقسیم مسئولیتها و همچنین بهرهمندی از خدمات جامعه
اولین سند شناسنامه در ایران ۱۰۱ سال پیش یعنی در سال  ۱۲۹۷ هجری  شمسی صادر شد که تابعیت آنها بر اساس  ماده ۹۷۶ قانون مدنی محرز باشد      
عموما شهروندان ایرانی مشکلی در دریافت اوراق هویتی مثل شناسنامه نبایستی داشته باشند.   
متاسفانه تعدادی ازهموطنانمان درسیستان وبلوچستان نتواسته اندازمراجع قانونی برای خود اورق هویتی تهیه کنند حدود یک  یلیون بی شناسنامه در ایران وجود دارد که ۴۰۰هزار نفر از آنها را کودکان تشکیل میدهند به احتمال بسیار زیاد و بنابر گفته  نماینده  ایرانشهر و سرباز در مجلس شورای اسالمی هزاران تن از این افراد بی شناسنامه در استان سیستان و بلوچستان زندگی
میکنند نکته بسیار مهم در بحث فقدان شناسنامه و اوراق هویتی این است که این مسئله صرفا یک بحث پیش پا افتاده حقوقی نیست و دارای ابعاد بسیار پیچیدهتری است. وقتی شخصی فاقد شناسنامه است اساسا از منظر قانون و همچنین از منظر تمام مراجع رسمی داخلی شهروند ایران شناخته نمیشود در صورتی که یک شخص در ایران زندگی کند اما ایرانی شناخته نشود   زندگی ان شخص در ایران غیر قانونی محسوب و حق و حقوق قانونی فرد از او سلب می شود. چرا که قانون شخصی را دارای تابعیت ان کشورمیداند که دارای اوراق رسمی هویتی باشد. نتیجتا  ان کشوراز نظر حقوقی مثل    ،
حق خرید یا اجاره مسکن
حق افتتاح حساب بانکی
حق داشتن بیمه،
حق تحصیل،
حق اشتغال وغیره را نمیدهد و در نتیجه حق اقامت این شخص دران کشور نیز با مشکل مواجه می شود.  وظیفه حاکمیت در قبال شهروندان فاقد اوراق هویتی بر اساس ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران »کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تابعیت خارجی آنها مسلم باشد ایرانی محسوب میشوند متاسفانه دولت جمهوری اسلامی و سازمان ثبت احوال که بخشی از وزارت کشور دولت است در این زمینه کوتاهی کردهاند و با وجود اطالع رسانیهای بسیاری که کرده اند و با وجود اطالعرسانیهای بسیاری که اصحاب رسانه در این زمینه انجام دادهاند مساعدت قابل توجه و سریعی در این زمینه انجام نشده است  و همین موضوع باعث فسادو تباعی و جنایت در کشور خواهد شد در مناطقی از بلوچستان ایران هزاران نفر وجود دارند که نامشان در اداره ثبت احوال به عنوان شهروندان ایران ثبت نشده و شناسنامه ندارند.
تاکنون نیز تالشهای این افراد برای گرفتن اوراق هویتی بی نتیجه بوده است آیا این مسأله، نقض حقوق شهروندی محسوب میشود؟
طبق اصل 3 قانون اساسی بند 1و3و9 ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی. رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی اما با توجه به این حقیقت که کودکان بخش اعظمی از ایرانیان فاقد شناسنامه و اوراق هویتی را تشکیل میدهند  ذکر این نکته حائز اهمیت است که ماده ۸« کنوانسیون که کشور ایران هم جزو متعاهدین این حقوق کودک کنوانسیون است به صراحت از حق کودکان در داشتن اوراق هویتی دفاع میکند و مقرر میدارد: »دول متعاهد متعهد میشوند تا به حق کودکان در نگه داشتن هویت خود که شامل ملیت، نام و روابط خانوادگی آنهاست احترام بگذارند همچنین این کنوانسیون وظیفه دولت های عضو در کمک به کودکانی که از تمام یا بخشی از هویت خود بنا به دالیلی محروم شده اند را توصیه و آنها را به فراهم آوردن تسهیلاتی برای حفاظت یا از نو ساختن هویت قانونی کودکان داللت میکندماده 15: حق انتخاب ملیت الف) هر کس حق دارد ، که دارای تابعیت باشد.ب) احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.
از دیگر اسناد مهم بین المللی که علی رغم اهمیت فراوان اما ضمانت اجرا ندارد، سند »اهداف توسعه پایدار« است که متاسفانه اجرای آن با سنگ اندازی برخی نهادها از جمله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در ایران دچار مشکل شده است بند۹ از ماده ۱۶ این سند می گوید تا سال۲۰۳۰ در تمام جهان باید همه افراد دارای مدرک شناسایی از جمله شناسنامه یا به عبارتی برگ والدت باشند. .
با توجه به اینکه حکومت از دادن اوراق هویتی به برخی از شهروندان بلوچ خودداری میکند، اخیرا شنیده میشود که به کسانی که غیر ایرانی هستند اما در جنگهای منطقهای، در سوریه و عراق یا جاهای دیگر به حمایت از نیروهای مورد حمایت ایران جنگیدهاند، تابعیت ایرانی میدهد، آیا از لحاظ قانونی این مسئله دارای ایراد نیست؟دولت حسن روحانی در سالهای گذشته منشور حقوق شهروندی را منتشر کرده است. چقدر در این منشور به حقوق چنین افرادی که فاقد اوراق هویتی هستند توجه شده است؟ با توجه به اینکه برخی کودکان بیشناسنامهی بلوچ ایران، نمیتواند از خدماتی مانند آموزش و بهداشت بهرهمند شوند، آیا این، نقض تعهدات بینالمللی ایران،مانند کنوانسیون حقوق کودک نیست؟
وحالا اقای روجانی وصاحبان قدرت تکلیف شهروندان بی هویت چه خواهدشد    

قوانین در ایران (شرع و عرف)
سوسن ذاکری نژاد سردره
خلاصه مناسبات میان علما، و اعتراضات آنها بر یکدیگر و پاسخ هایی که می دهند، روشنگر نکات جالبی است. در این یادداشت، دوستی از علما، دوست دیگرش را به خاطر برخی از کارهایش عتاب کرده و او پاسخ داده و در این پاسخ تفکیکی میان احکام جاری در زندگی بدست داده که جالب است.
تأمل در این که کدام حکم شرعی است و کدام چنین نیست، بلکه کار عقل و عرف است، از روز نخست در روش اجتهاد فقهی مسلمانان مطرح بوده است.
قرن اول، حکمش فرق می کند، زیرا وفور احادیث در اواخر قرن اول و سپس قرن دوم، این تصور را ایجاد کرد که همه چیز باید از شرع درآید. این باور، تقریبا حاکم بر فقه ماند، گرچه بسیاری از این احادیث، ساختگی بود، اما یک مجتهد متدین، تمام تلاشش را می کرد تا به هر حال حدیث را که تقدسی داشت، ولو با تردید در زمان صدور حکم، حفظ کند.
ابوحنیفه در این باره، درست یا غلط، از همه سهل گیر تر بود، نه ابوحنیفه ای که بعدها حنفیان ساختند،  بلکه ابوحنیفه قرن دوم. چندان باور به احادیث نداشت و بیش از آن که فقیه باشد، حقوق دان و عقگرا و رأی گرا بود. اما مسیر چنان شد که همه، تسلیم آن شرایط شدند، و تمام علم اصول تبدیل شد به نحوه استنباط احکام از [قرآن و] آن احادیث، مگر آن که حدیثی درکار نباشد.
حتی در مواردی هم که حدیثی نبود، باز یک کلیتی از نصی بدست می آوردند و خواهان انطباق آن می شدند. برخی تخصصشان در این بود که نشان دهند، همه احکام و هر آنچه هست و نیست، باید زیر نگین شرع باشد. بسیاری از رویه های صحابه، برای سنیان حکم حدیث را یافت، و منبع صدور احکام فقهی شد، و به نظر می رسد روی فقه مذاهب دیگر هم تأثیر گذاشت.
شاهدش همین مصنف عبدالرزاق است. به ندرت، رویه و عرف، قدرت جدی برای حمایت از خود یافت، این که بگوید، اگر در جایی مسأله ای تأیید شده، به خاطر این بوده که رویه مقبول بوده است، و این ممکن و فراوان است. همان امر، وقتی از رویه بودن و عرف بودن خارج شد، بسا آن چه تصور می شود سبب مشروعیت آن بوده، اکنون اصراری بر ادامه کار ندارد، مگر آنچه را از حدیث، بتوان ثابت کرد که ورای رویه و عرف، در مقام وضع قانون بوده است. به هر حال در امر حرب و جنگ و جهاد، نخستین چیزی که مسلمانان به خصوص با فشار خلفا، رویه ها قانون کردند، و گاه بر خلاف قرآن و سیره رسول، مثل برده کردن اسیران جنگی، نمونه فراوان است.
اینها را عرض کردم که بگویم، بعدها، علم اصول سعی کرد این موارد و این مرزها را روشن کند. بیشتر از این زاویه که به کدام حکم شرعی می توان یقین داشت.
مکتب حله، به کلی از نگاه حدیثی قرن های اولیه برید و علم اصول را تقویت کرد. در این زمینه از موارد قطعی و ظنی فراوان بحث شد. پای اصول عقلی به میان آمد که خیلی از بندهای اخباریان را گسست و راه را باز کرد، راهی که با پیمودن آن بهتر می شد به انسان و عقل انسان حرمت گذاشت و به او آزادی عمل داد؛ به او اجازه داد تا رویه ای را که بیشتر با شرایطش نزدیک است، به قانون تبدیل کند.
ما در مشروطه، بیش از پیش، برابر معضل شرع و قانون قرار گرفتیم. حق آن بود که با مبانی که در مکتب اصولی وحید و شیخ انصاری بود، راه باز شود و شد، اما کمتر ادامه یافت. متأسفانه سیطره اخباری گری، حتی در میانه همین اصول گرایی همچنان نفوذ داشت. در عقاید که اصلا همین تحول هم نبود و کلام و فلسفه جاری، نتوانست، راه را برای حریت فکری باز کند، هرچند وضع بهتر از سلفی های وهابی، و نیز اخباری های حشوی مذهب خودمان بود.
حالا که باز اخباری گری با اسم های روز، در صدد تسلط بیشتر است.
امروز متن جالبی را دیدم. این متن از عالمی ناشناخته است که بر اساس یکی از یادداشت هایش می توان او را محمد تقی قزوینی از دوره صفوی نامید. استادش ملاخلیل قزوینی (م 1089 مولف عدة الاصول) از علمای برجسته دوره اخیر صفوی بوده اما از خودش اطلاعی نداریم. جُنگی از او مانده که بیشتر آن اشعار وی و به خط اوست. آنجا می گوید، کتابی با نام تفسیر جامع الفنون داشته که ظاهرا نمانده است. هرچه هست عالم دین بوده، اما اهل شعر و غزل و به گفته خودش معانی خیالیه هم بوده است.
او دراین رساله می گوید، دوستی داشته است که به او عتاب نموده و نصیحتش کرده که دست از برخی از کارهایش بردارد و عقیده اش را عوض کند. مخصوصا از او
خواسته است تا از گفتن اشعاری که در آنها «اغراء بر بوسه» و «مدح محبوب» می کند، دست بردارد.
او در پاسخ وی، این رساله ی کوتاه را نوشته، رساله ای دو صفحه ای که در همین جُنگ آمده است. در آنجا ذهنش را معطوف به تقسیم اموری کرده است که هر کدام حکم خاصی دارد و این که در کدام یک از این اقسام، تقلیدی است یا نیست.
پنج نمونه حکم را بیان کرده است. نوع تقسیم بندی او از این حیث جالب است که می تواند مبنایی برای این نکته باشد که بخش های مهمی از زندگی آدمیان کاری به شرع ندارد، چنان که شرع هم کاری به آنها ندارد. این که باید استقلال آدمی را در تصمیم گیری در آنها به رسمیت شناخت و انتظار نداشت که در آنها هم می شود تقلید کرد.
بحث بوسه و مدح محبوب هم جالب است. اصلا کاری به درستی و نادرستی این مطالب ندارم. این رساله از این جهت جالب توجه بود که به این تقسیمات دارد، نیازی که ما امروز هم داریم که در باره آن فکر کنیم. این که تصور عمومی را این طور تصویر کرده ایم که همه چیز باید به اذن باشد، می تواند محل تأمل باشد.
البته بسیاری در مقام نظر، همین را می گویند، چنان که قواعد اصولی هم بر همین روال است، اما متاسفانه در مقام عمل، رعایت نمی شود. به هر روی، گفتن این مطالب هدف این نوشته نبود، فقط مقدمه درج این رساله کوتاه بود که هر چند نه در چارچوب بحث های اصولی و معهود و معمول، اما به لحاظ اجتماعی و فرهنگی به این مسأله نگاه کرده و افق تازه ای را ترسیم کرده است. نثر رساله قدری قدیمی و طبعا صفوی است، و مطالعه آن، اندکی حوصله می خواهد.

موسسین و هیئت تحریریه:  
سوسن ذاکری نژاد سردره حسین سالاری
مدیر مسئول:
              سوسن ذاکری نژاد سردره
سردبیر:
حسین سالاری
تماس با ما:
سوسن ذاکری نژاد سردره
Tel.: 0۰۴۹15204179586
آدرس پستی:
Glückshalde 1
74229 Oedheim
Deutschland
ارزش هر شماره یک یورو
یادآوری:
- نشر هرگونه اثر، سخنرانی و اطلاعیه به معنی تائید نبوده و فقط بدلیل اعتقاد و ایمان راسخ به آزادی بیان و انتقال اندیشه می باشد.
- این نشریه با اعتقاد کامل به انتقال و گسترش افکار، استفاده و انتشار آثار چاپ شده در این نشریه را بدون هیچ محدودیتی  آزاد می داند.
حق حیات

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر